یادت رفته که چقدر از شهامت‌های خودم برایتان تعریف کرده ام! راستی من آن وقت‌ها خیلی تو حرف‌هایی که با شما می‌زدم از خودم تعریف می‌کردم ، بعد متوجه شدم که این شیوه‌ی اخلاقیِ من نیست ، من همیشه بیش از حد متواضع‌ام و هیچ‌وقت از چیزهایی که بویی از خودنمایی و خودخواهی داشته باشد حرف نمی‌زده‌ام اما فقط در گفتگوی با شما خیلی از خودم، یعنی به نسبت، تعریف کرده‌ام! باعث تعجب و کمی هم پشیمانی من شد، ناراحت شدم و چند بار هم تصمیم گرفتم مواظب باشم دیگه از خودم تعریف نکنم، اشاره‌ای به اینکه من چی هستم و کی بوده‌ام و ... در حرف‌هام نداشته باشم ولی باز نمیشه و همین که شروع می‌کردم با شما حرف زدن ناخودآگاهانه از خودم سر در می‌آوردم!

تا "اریک فروم" علتش را برای من تحلیل کرد که این یک حالت طبیعی روحی است و انسان همیشه در برابر کسی که دوستش می‌دارد خودبه‌خود وادار به خودنمایی می‌شود و می‌کوشد تا ارزش‌های شخصیت خود را پیش او نمایان کند و به او نشان دهد، این یک نیاز ناخودآگاهِ روحی است، بعد برایم این تناقض در اخلاق و رفتار خودم روشن شد که هرجا و نزد همه‌کس خود را می‌پوشانم و حتی در برابر اتهامات از خودم دفاع نمی‌کنم و به تبرئه شدنِ خودم اهمیتی نمی‌دهم، اما در برابر شما بدونِ این‌که بفهمم برخلافِ عادتم سعی می‌کردم زوایای پنهانی و احساس‌ها و صفات پوشیده‌ام را نشان بدهم و شما را بدان آگاه سازم و این یک حالت روحیِ طبیعی ناخود‌آگاهی است. خیالم راحت‌تر شد، که خودستایی‌هایی که پیش شما می‌کردم زاییده‌ی خودخواهیِ من نبود، زاییده‌ی دوست‌داشتنِ شما بود.

(استقبال در اورلی / علی شریعتی)




Lavazza calendar - Richard Kalvar