سرتاسرِ دشتِ خاوران، سنگی نیست

کز خون دل و دیده بر آن، رنگی نیست.

در هیچ دیار و هیچ فرسنگی نیست

کز دستِ غمت، نشسته، دلتنگی نیست.

(ابوسعید ابوالخیر)


Tokyo Monogatari - director: Yasujiro Ozu

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی‌نوشت: زادروز من است امروز. در کل چون معتقدم وجود خوش‌تر از عدم است پس از اینکه الآن روی صندلی نشسته‌ام احساس رضایت دارم. از بد حادثه دهم شهریور روز بزرگداشت کشتار فاجعه‌بار سال 67 نیز است. دهه‌ی تاریک شصت...
به مناسبت تولد اینجانب و از آنجایی که نه لینک‌زن به سراغ ما خواهد آمد و نه هیچ سایت مشابهی (مثلاً لینک‌مرد)، اراده‌ی همایونی بر آن قرار گرفت که یک self-interview ترتیب دهیم تا دشمنان فکر نکنند که ما نمی‌توانیم. خوب هم می‌‌تانیم. عکسی که در پایان پست دیده می‌شود توسط مادر گرامی نگارنده در 11 فروردین 67 گرفته شده است.

+ سلام بابک، خوش اومدی. تا اینجا که 26 سال رو پشت سر گذروندی از روند کار راضی هستی؟
درود بابک جان. طبق محاسباتی که الان انجام دادم، من تا این لحظه حدود 227760 ساعت میشه که زندگیم شروع شده. حالا اگر در نظر بگیریم که یک‌سومش در خواب گذشته (که اتفاقاً بهترین قسمتش هم بوده)، پس 151840 ساعت میشه که بیدارم که از این مقدار فکر کنم دست‌بالا 200-300 ساعتش بهم خیلی خوش گذشته که تازه بخش قالب توجهی از اون، اختصاص به گل کوچیک و فوتبال سالنی داره. کلاً دنیا رو گند برداشته، ما هم داریم دست و پا می‌زنیم این وسط...
+ برنامت برای آینده چیه؟
ترکوندن ارتش ایالات متحده
+باز هم چپ زدی که!
خب باید بشینم ببینم می‌خوام برای PhD از کشور برم یا نه، تصمیم سختیه به خاطر شرایطی که من دارم. حالا ببینیم با اومدن حاج آقا کلیدساز وضعیت چطور میشه...
+ اگر بهت می‌گفتن دوباره انتخاب رشته کن، چی رو انتخاب می‌کردی؟
مهندسی ژنتیک یا ادبیات انگلیسی.
+ نظرت راجع به دخترها چیه؟
خداوند حفظشان کناد.
+ بهترین داستان، فیلم، قطعه‌ی موسیقی؟
داستان دو شهر چارلز دیکنز، فیلم ناگهان بالتازار، موسیقی هم موومان دوم پیانو کنسرتوی شماره‌ی 2 شوستاکوویچ
+ شخصیت مورد علاقه؟
وودی آلن.
+ تو مُوَحد هستی؟
نه!
+ کافر هستی؟
نه!
+ اگنوستیک؟
نه!
+ چی هستی پس تو؟
من بابک هستم.
+ به چه چیزی اعتقاد داری؟
 به شک اعتقاد دارم.
+ از چه چیزی خوشحال می‌شی؟
یکی اینکه وقتی توی پارک یه بچه‌ی کوچیک رو می‌بینم که تازه راه رفتن رو یاد گرفته و دیگری از خنده‌ی کسانی که دوستشون دارم.
+ شنیدم توی آخرین تست روانشناسی که دادی نتیجه این شده بود که لطفاً بیشتر عصبانی شوید!
آره اون مربوط به چند وقت پیش می‌شه. سابقاً بیشتر عصبانی می‌شدم مخصوصاً وقتی مامان چرخ راست پرایدو می‌انداخت توی جوب...
+ نظرت راجع‌به عشق چیه؟
اگه منظور عشق انسانی باشه، حالتیه که به انسان کمک می‌کنه تمرکزشو روی یه فرد به‌خصوص قرار بده، عیب‌هاشو نبینه، در حد افراطی دوسش داشته باشه و اصولاً معنای زندگیشو حتی برای مقطع کوتاهی در اون جستجو کنه. عشق یگانه راه حل گریز انسان از تنهایی، به معنای مطلق کلمه، است. یه تعریف علمی هم که از دکتر هُلاکویی شنیدم (که او نیز از فروید نقل کرده) اینه: "عشق، والایش میل جنسی است."
+ از تنهایی لذت می‌بری؟
در حالت کلی تنهایی رو به خیلی از جمع‌ها ترجیح می‌دم... شاید دلیلش اینه که تک فرزندم...
+ از چی بدت میاد؟
کله پاچه و ارتش ایالات متحده
+ از چی خوشت میاد؟
فیلم سیاه-سفید، رقص و قورمه سبزی
+ بیشتر گل می‌زنی یا پاس گل می‌دی؟
پاس گل می‌دم بیشتر...
+ یه خاطره بگو...
آره، ماه رمضون نمی‌دونم کدوم سالی بود با یه دوستی داشتیم راه می‌رفتیم. اون روزه بود و من آنچنان براش منبر رفتم که طرف روزشو شکست. بعدشم رفتیم پارک ملت و کلی تنقلات گرفتیم و وسط پارک شروع کردیم به خوردن به جای ناهار. هنوز که بهش فکر می‌کنم می‌بینم چه کار ناجوری بود! اگر می‌گرفتنمون دهنمون حقیقتاً سرویس بود! بدون داشتن هیچگونه نسبتی روزه‌خوری می‌کردیم... احتمالاً مجازاتش تو اسلام قرار گرفتن در گونی و سقوط آزاد از ارتفاع باشه!
+ توی عکسی که از دوران خوشیت گذاشتی داری به چی نگاه می‌کنی؟
نمی‌دونم. احتمالاً یکی داره اون پشت بستنی می‌خوره و به من نمی‌ده!
+ حرف آخر...
3R رو فراموش نکنین. (Reduce - Reuse - Recycle)... خوش گذشت. مرسی.