فروپاشی

یکشنبه بیست و دوم بهمن 1357 - ظاهراً برای کمک به نیرو‌های شکست‌خورده‌ی ارتش در پایتخت، واحدهای نظامی از چند شهر به سوی تهران به حرکت درآمده‌اند... شب گذشته در تهران، به هنگام تصرف کلانتری‌ها و مواضع عمده‌ای که در اختیار فرمانداری نظامی و شهربانی بود، درگیری‌های شدیدی با تلفات بسیار از مردم و از افراد گارد روی نمود. ساعتِ یازده شب، زیر باران تند و تیراندازی فشرده از دو سو، رزمندگان انقلاب به کارخانه‌ی تسلیحات ارتش حمله بردند و با مقاومت سرسختانه روبه‌رو شدند. سرانجام ساعت 8 صبح امروز، پس از خراب کردن دیوار شرقی آنجا، توانستند به درون سرریز کنند و به همه گونه سلاح دست یابند. اکنون با آنچه دیروز از کلانتری‌ها، پاسگاه‌ها و دیگر جاها به‌دست آمده‌است، سلاحهای گرم در گوشه و کنار تهران بسیار به سادگی میان داوطلبان توزیع می‌شود. بسیاری از جوانان و نوجوانان را می‌توان با تفنگ ام-1، مسلسل دستی، کلت و ژ-3 در خیابان‌ها دید که پیاده، و بیشتر سوار بر جیپ‌ها و کامیون‌های ارتشی مصادره شده و دیگر انواع ماشین‌های شخصی در رفت و آمدند... انقلاب است، آری، و رهایی نیروی سرکوفته‌ی سده‌ها. ونیز گرایش مهارنشدنی به خودنمایی و لذت دلهره‌بارِ شلیک تیر به یک اشاره‌ی انگشت. کاش تنها همین بود و با روز‌های خون و مرگ، حماسه‌ی انقلاب پایان می‌یافت! چه می‌توان دانست؟ این مستی قدرت، این گرفت و گیر و کشتار بی‌بازخواست، آیا با پیروزی انقلاب فروکش خواهد کرد؟ این سلاح‌ها همه آیا خاموش خواهند شد؟ و اگر نشوند باز به چه زبانی سخن خواهند گفت؟...

(از هر دری.../ م.ا.به‌آذین/ نشر جامی)



عکس: بهمن جلالی
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت: سرک کشیدن در زندگی دیگران، عادت بسیار ناپسندی‌ست. این امر که به خصوص در بین خانم‌ها رایج است، گاه موجب رنجش می‌شود... در این گونه موارد خود را کنترل کنید و فقط با نگاه به طرف بفهمانید که کار درستی انجام نمی‌دهد... به هر روی ملتی هستیم که زیاد حرف می‌زنیم، اما گفتگو نمی‌کنیم. "ندارم سر گفتگوی کسی / مرا گفتگو هست با خود بسی"  
    

ادامه نوشته

دموکراتیک

چهارشنبه چهارم بهمن 57 - به دستور بختیار از پرواز هواپیماهای اختصاصی به پاریس برای بازگشت امام خمینی به ایران جلوگیری شد. به همین منظور، تانک‌ها فرودگاه مهرآباد را محاصره کرده‌اند. در این حال ده‌ها هزار تن از پیروان و هواداران امام در اطراف مهرآباد گرد آمده‌اند.
مهندس بازرگان، که گفته می‌شود سِمَت نخست وزیری دولت موقت آینده را خواهد داشت، ضمن سخنرانی گفته است:
"به جمهوری اسلامی صفتِ دموکراتیک را باید اضافه کرد."
آیت الله ناصر مکارم شیرازی می‌گوید:
"برای حفظ همبستگی صفوفِ مبارزین، باید سهم همه‌ی گروه‌ها در این انقلابِ مقدس، محترم شمرده شود... اجازه ندهیم که دشمنان بگویند شما اختناق دیگری به وجود آورده‌اید."
از سوی دیگر آیت الله سید محمد بهشتی، دیروز عصر در دیدار با هیأت تحریریه‌ی روزنامه‌ی کیهان، بر لزوم همبستگی همه‌ی نیروها در این مرحله از مبارزه تأکید کرد. به گفته‌ی او، "اسلام دین آزادی است. ما گروه مسلمان هیچ‌گاه آزادی هیچ‌کس را سلب نکرده و نخواهیم کرد."
پس از آن در خطاب به همه‌ی نیروهای مبارز چنین افزود:
"ای هموطن مارکسیست... و دیگر ایسم‌ها، و ای هموطن مسلمان رزمنده، همه با هم برای مدتی قابل ملاحظه، یک‌صدا، یک‌نفس، پیوسته در ادامه‌ی مبارزه‌ای که آغاز کرده‌ایم جلو برویم. روزی که در این خانه من بودم و تو، تو بودی و من، و آقا بالاسرِ مزاحم نبود، مطمئن باش در کمال آزادی در فضای پاک از هر نوع سانسور و دیکتاتوری -نه دیکتاتوری تاج، نه دیکتاتوری عمامه و نعلین- بهترین زندگی برادرانه را خواهیم داشت."
تعهدی شیرین و گوش‌نواز در گفته‌های این آقایان است. آیا بدان وفا خواهد شد؟

(از هر دری.../ م.ا.به‌آذین/ نشر جامی)



   photo: Abbas Attar - Tehran. November 1978
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت: و اکنون در ساعات پایانی چهارشنبه، چهارم بهمن 1391 هستیم...

نمیدانمِ مُلایم

سابق بر آن، درباریانی كه دورِ محمدرضا، پسر او را احاطه كرده بودند، دائماً نام پیرمرد را به‌میان می‌آوردند ـ به محمدرضا می‌گفتند كه اقداماتی كه صورت داده به‌مراتب از كارهای پدرش بهتر است. هیچ ستایشی نمی‌توانست از این بزرگ‌تر باشد. اما در این تكان روحی 1978، دیگر درباریان اسمی از رضاشاه نمی‌بردند. نگران بودند كه مبادا شاه گمان كند كه آنها با مقایسه‌ی او با مرد آهنین قصد سرزنش‌كردن او را دارند. درباریان میل نداشتند كه خود او نیز چنین مقایسه‌ای بكند. در محافل خصوصی، مردم مقایسه‌ی منزجركننده‌تری بین آن‌ دو می‌كردند. می‌گفتند رضاشاه مردی بود كه هیچ‌كس نمی‌توانست به او دروغ بگوید، اما به پسرش هیچ‌كس جرأت نمی‌كرد راست بگوید. اكنون‌كه پسر برای آخرین‌بار در برابر مجسمه‌ی مرمر پدر ایستاده بود، عكاسانِ دربار هجوم آورده بودند تا از خداحافظی معنی‌دار پسر ـ و احتمالاً توأم با احساس شكست وحشتناك ـ از پدری كه هیچ‌گاه نسبت به او خوش‌رفتاری نكرده بود عكسبرداری كنند. شاه مانند همیشه در یك لباس خاكستری خوش‌دوخت با كراواتی نسبتاً پُر زرق و برق، با چهره‌ای كه مثل همیشه چیزی از آن فهمیده نمی‌شد، در برابر نگاه خیره و سرد پدرش، شق و رق ایستاده بود.آن‌گاه روی پاشنه‌هایش چرخید و از پلكان پایین رفت. در 16 ژانویه شاه و فرح دیبا برای آخرین بار كاخ نیاوران را ترك نمودند. شاه در آخرین لحظه تصمیم گرفت به‌جای پروازِ مستقیم به ایالات متحده، دعوتِ انورسادات رئیس‌جمهوری مصر را برای یك توقف كوتاه در اسوان بپذیرد.

برای فرح ماه‌های اخیر احتمالاً سخت‌تر از شاه بود. بعدها گفت: «واقعاً پنج دقیقه نمی‌توانستیم به‌آرامی نفس بكشیم. اگر ده بیست دقیقه‌ای فرصت داشتیم خوشوقت بودیم.» درحالی‌كه دربار پیرامون‌شان فرو می‌ریخت و مشاوران می‌گریختند، وجود او بیش از پیش برای شاه حیاتی شده بود و به او قوت قلب می‌بخشید. در 1978 شاه تقریباً بطور كامل به او وابسته شده بود.

او نیز مثل شاه مخالف نابودكردن انقلاب با خونریزی گسترده بود*، ولی مثل شوهرش مطمئن نبود كه باید كشور را ترك كنند. می‌گوید یكبار به شاه پیشنهاد كرد به‌خاطر كسانی كه به آنها اعتقاد دارند او از كشور خارج شود ولی خودش بماند. شاه نپذیرفت و گفت باید با هم كشور را ترك كنند.

افراد گارد شاهنشاهی و پیشخدمتها گریه‌كنان برای خداحافظی در دو طرف پلكان صف كشیده بودند. بعضی از آنان قرآن روی سر شاه می‌گرفتند تا طبق اعتقادات دینی در سفری كه در پیش دارد حافظ او باشد. و وقتی موكب سلطنتی با هلیكوپتر كاخ را به مقصد فرودگاه ترك كرد، به شیون و زاری افتادند. بی‌اغراق، سالها بود كه شاه با اتومبیل در خیابان‌های تهران رفت و آمد نكرده بود. گاهی با اتومبیل به‌منزل اعضای خانواده‌اش در نزدیكی كاخ می‌رفت و گرنه همه‌جا از طریق هوا مسافرت می‌كرد. ایران را همیشه از آسمان دیده بود. هلیكوپترهای شاه و ملكه در كنار پاویون سلطنتی بر زمین نشست. شاه بعدها گفت كه نسبت به بادِ وحشتناك و منظره‌ی غم‌انگیز هواپیماهایی كه به علت اعتصاب روی زمین نشسته بودند بی‌توجه نبوده است.

در درون پاویون نطق كوتاهی برای خبرنگاران كرد: «گفته بودم كه مدتی است احساس خستگی می‌كنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم اول باید خیالم راحت بشود و دولت مستقر بشود، بعد مسافرت خواهم كرد. این فرصت امروز با رأی مجلس پس از رأی سنا بدست آمد و امیدوارم كه دولت بتواند هم در ترمیم گذشته و هم در پایه‌گذاری آینده موفق بشود.» از او پرسیدند كه این سفر چه مدت طول می‌كشد، با ملایمت جواب داد: «نمی‌دانم.» سپس منتظرِ نخست‌وزیر جدیدش شاپور بختیار شد كه چند بار در دوران سلطنت خود او را زندانی كرده بود و اكنون كشور را به او می‌سپرد.شاه از بختیار خوشش نمی‌آمد...

* گستردگی و عمق حضور مردم در انقلاب و موقعیت سوق الجیشی كشور به گونه‌ای بود كه تقریبا همه به این نتیجه رسیده بودند كه با كشتار نه تنها انقلاب از میان نمی رود بلكه مشكل بیشتر می شود.

نقل از مقاله‌ی پايان پوچ سلطنت‌؛ سقوط به روايت يك بيگانه (9) / «نمی‌دانمِ» ‌ملايم نوشته‌ی ايرج آديگوزلی



عکس: عباس عطار (1971)**

**IRAN. Tehran. Saadabad Palace. Shah Reza Mohammad PAHLAVI giving a press conference, after the celebrations for the 2500 years of the monarchy in Persepolis. Behind him is his press secretary YAZDANPANAH.

ژاله خون شد

جمعه ی سیاه بود هفده شهریور پنجاه هفت... میدان ژاله، رگبارِ مسلسل، پیش به سوی انقلاب...


ژاله بر سنگ افتاد چون شد ؟
ژاله خون شد
خون چه شد ؟ خون چه شد ؟
خون جنون شد

ژاله خون کُن،
خون جنون کن
سلطنت زين جنون واژگون کن.

ژاله بر گل نشان، گلپران کن
بر شهيدان زمين گلستان کن
نام گمنام ها جاودان کن
تا به صبح آيد این شام تيره
در شب تيره آتشفشان کن!

دست در کن
شو خطر کن
خانه ی ظلم زير و زبر کن!

جان خواهر
کارگر، روستايی، برادر
پيشه ور، ای جوان، ای دلاور
ما همه يک صف و در برابر
آن ستمکاره، آن تاج بر سر
دست در کن
شو خطر کن
خانه ی ظلم زير و زبر کن!
خواهر من، گرامی برادر
چون به هر حال تنهاست مادر
من به خاک افتادم تو بگذر
بهرِ ايجاد دنيای بهتر
دست در کن
شو خطر کن
خانه ی ظلم زير و زبر کن!

ای شما ای صف بيشماران
اشک من در نثار شمايان
بر سر هر گذرگاه و ميدان
ژاله شد، ژاله شد، ژاله چون شد ؟
ژاله خون شد، ژاله دريای خون شد
خون جنون، خون جنون
سلطنت واژگون، سلطنت واژگون.

(سیاوش کسرایی)


عکس مربوط است به جمعه سیاه - عکاس: عباس ملکی (؟)

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی دانلود: اجرای گروه کر و موسیقی بی همتای حسین علیزاده