به یاد همایون خرّم
دانلود تصنیف "پریشان" با آهنگی از همایون خرّم و صدای سیمین غانم.
مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یک دم
ز غم جدا کن، ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن، مرا رها کن...

مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یک دم
ز غم جدا کن، ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن، مرا رها کن...
(محمدعلی شیرازی)

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پینوشت: بعضی فیلمها را در هنگام اکران از دست میدهی و حسرت ندیدنش در سینما را همیشه با خود داری. به هر روی، فیلم "چیزهایی است که نمیدانی" را چند شب پیش دیدم. خوش ساخت با بازی عالی علی مصفا و لیلا حاتمی و بازی ضعیف مهتاب کرامتی. ایدهی فیلمنامه نیز بسیار جالب بود فقط نکتهای که هست به نظرم برای ساخت در ایران با این محدودیتهای سینمایی اصلاً مناسب نبود... آن تحولی که علی را وامیدارد که حتی به فکر بیرو ن آمدن از کار خود بیافتد و زندگی جدیدی را آغاز کند، ما به ازای مشخص و نقطهی اتکایی در فیلم ندارد... زندهیاد همایون خرم آهنگی دارد با نام "شاهزادهی رویا" که شعر آن از بیژن ترقی ست. این ترانه برای خوانندهی زن ساخته شده و خانم عهدیه آن را پیش از انقلاب اجرا کردند. اما جالب اینجاست که این اواخر دو اجرا (و بلکه هم بیشتر!) از این کار ارائه شده ولی اینبار با صدای مرد که البته یکی از آنها یک همنوای زن هم دارد؛ خیلی مضحک میشود وقتی مردی این ترانه را میخواند: "يه شب تو خواب وقت سحر/ شهزاده ای زرين كمر/ نشسته بر اسب سپيد/ ميومد از كوه و كمر... كاش كه دلم رسوا بشه/ دريا بشه،اين دو چشم پر آبم/ روزی كه بختم باز بشه..."؛ نتیجه گیری اینکه اجرای آثار هنری نیازمند شرایط خاص همان اثر است و هنگامی که این شرایط فراهم نیست (منظورم دقیقاً مقررات قرون وسطائی است)، بهتر است یا از خیر آن گذشت و یا با تفکر بیشتر، مَفرّی مناسب یافت. (همهی اجراهای "شهزادهی رویا")
پینوشت: بعضی فیلمها را در هنگام اکران از دست میدهی و حسرت ندیدنش در سینما را همیشه با خود داری. به هر روی، فیلم "چیزهایی است که نمیدانی" را چند شب پیش دیدم. خوش ساخت با بازی عالی علی مصفا و لیلا حاتمی و بازی ضعیف مهتاب کرامتی. ایدهی فیلمنامه نیز بسیار جالب بود فقط نکتهای که هست به نظرم برای ساخت در ایران با این محدودیتهای سینمایی اصلاً مناسب نبود... آن تحولی که علی را وامیدارد که حتی به فکر بیرو ن آمدن از کار خود بیافتد و زندگی جدیدی را آغاز کند، ما به ازای مشخص و نقطهی اتکایی در فیلم ندارد... زندهیاد همایون خرم آهنگی دارد با نام "شاهزادهی رویا" که شعر آن از بیژن ترقی ست. این ترانه برای خوانندهی زن ساخته شده و خانم عهدیه آن را پیش از انقلاب اجرا کردند. اما جالب اینجاست که این اواخر دو اجرا (و بلکه هم بیشتر!) از این کار ارائه شده ولی اینبار با صدای مرد که البته یکی از آنها یک همنوای زن هم دارد؛ خیلی مضحک میشود وقتی مردی این ترانه را میخواند: "يه شب تو خواب وقت سحر/ شهزاده ای زرين كمر/ نشسته بر اسب سپيد/ ميومد از كوه و كمر... كاش كه دلم رسوا بشه/ دريا بشه،اين دو چشم پر آبم/ روزی كه بختم باز بشه..."؛ نتیجه گیری اینکه اجرای آثار هنری نیازمند شرایط خاص همان اثر است و هنگامی که این شرایط فراهم نیست (منظورم دقیقاً مقررات قرون وسطائی است)، بهتر است یا از خیر آن گذشت و یا با تفکر بیشتر، مَفرّی مناسب یافت. (همهی اجراهای "شهزادهی رویا")
+ نوشته شده در سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 20:30 توسط بابک
|