...دانشگاه برای نخستین بار در آن سال عرصه‌ی تظاهراتِ عمومی شد. درست در همین زمان، نیكسون معاون آیزنهاور نیز عازم ایران شد تا روابط تازه را تحكیم بخشد، و در روز 17 آذر در دانشكده حقوق دانشگاه تهران دكترای افتخاری بگیرد. پس دانشگاه باید آرام می‌بود. خاطره‌ام را از آن روز که قبلاً نوشته بودم اینجا عیناً‌ نقل می‌كنم: «آن روز را كاملاً ‌به یاد دارم، زیرا برادر بزرگم كه دانشجوی دانشكده فنی بود، عصرگاه 16 آذر 1332 گریان و رنگ پریده، با لباس های خیس و خون آلود و پاهای سوخته و تاول زده به خانه آمد. با هیجان و ترس تعریف كرد كه چگونه در آن روز اتفاقاً دانشگاه آرام بود و در كلاس مشغول درس خواندن بودند كه سربازان با لگد در را گشودند. یكی از آن‌ها كه یقه‌ی كُت مستخدمی را به دست گرفته بود می‌پرسید: كدامشان بودند؟ و او نیز با ترس گفته بود: این، آن، همه! استاد اعتراض كرده بود كه از كلاس خارج شوند. در پاسخ در و دیوار كلاس را به رگبار مسلسل بسته بودند. ظاهراً منظور ایجاد رعب و وحشتی بود كه به بهای آن آرامش فردا و روزهای بعد خریداری شود. اما تیر اندازی همه چیز را بر هم زد.

لوله‌های شوفاژهای دانشكده سوراخ شده و آب داغ سرازیر شده بود. بچه ها می سوختند و می گریختند، این ازدحام، سربازان را نیز ترسانده بود و تیر اندازی های بعدی چند نفر را در راهروها و پلكان زخمی كرد. برادرم از مــــــــیان آب جوش آغشته به خون هم‌كلاسی‌هایش،‌ بزرگ‌نیا،‌ قندچی، و شریعت‌رضوی، به كارگاهِ نجاری گریخته و چند ساعتی با ترس و لرز در گوشه‌ای خزیده بود، تا توانست از آن كابوس بگریزد. اما كابوسِ این‌گونه خشونت‌ها چیزی نیست كه از او، از ما، و از هیچ كس بگریزد!»
به این ترتیب آرامش در محیط دانشگاه برقرار شد تا روز بعد مراسم اعطای دكترای افتخاری حقوق در تالار دانشكده حقوق اجرا شود. بعدها دوست ارجمندم سركار خانم فریده عالمی (صالحی)، فرزند استاد فقیدم شادروان دكتر عالمی كه در آخرین كابینه دكتر مصدق وزیر كار بود، نكته بسیار طنز آلودی در باره همان مراسم برایم تعریف كرد كه تكرار آن خالی از لطف،‌ یا اندوه نخواهد بود! مسئله از آنجا آغاز شد كه مقامات دانشكده به دنبال یك دست قبا و لباس رسمی استادی دانشكده حقوق بودند كه با قد و قواره ریچارد نیكسون جور باشد.
برای دوخت و دوز و آماده كردن آن نیز فرصت نبود. قرار بر این می شود كه لباس رسمی یكی از استادان را برای این كار قرض بگیرند. برخی از استادان كه باید خودشان لباس می پوشیدند و در مراسم حاضر می شدند، قد و اندازه های دیگران نیز مناسب نبود. پس از رجوع به فهرست استادانی كه در مراسم نباشند و هیكلشان هم به نیكسون بخورد، قرعه فال به نام دكتر عالمی اصابت می كند. دكتر عالمی زمانی در درس حقوق بین الملل خصوصی استاد خودم بود، و البته لباس رسمی مناسبی هم داشت. اما اشكال كار در این بود كه استاد، خودش در آن زمان به اتهام وزارت در كابینه مصدق در زندان بود و وقت تنگ! در این حال مهندس شریف امامی و چند نفری از استادان آشنا شبانه به خانه دكتر عالمی می‌روند، و از خانم ایشان خواهش می‌كنند كه برای آبرو داری لباس شوهر زندانی خودشان را برای مراسم فردا به ایشان وام دهند. خانم عالمی نیز لابد به رغم دلتنگی، خانمی می‌كند و آن قبا و لباده را در اختیار آنان می گذارد. به این ترتیب در آن مراسم رسمی، ریچارد نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا كه در سرنگونی دولت ملی مصدق سهمی به سزا داشت، با لباسِ وزیر كار زندانی مصدق، دكترای افتخاری حقوق از دانشگاه تهران دریافت می‌كند، كه لابد از مزایای قانونی آن بهره‌مند شود!
این هم عكسی است از همان مراسم كذایی! لباس دكتر عالمی برتن ریچارد نیكسون كه در آن زمان معاون رئیس جمهور
دوآیت آیزنهاور بود دیده می شود، و البته دكتر عالمی صاحب اصلی لباس كه در همان زمان در زندان به سر می برد در عكس دیده نمی‌شود!
و البته آن لبا‌س را نیز هرگز پس ندادند!

(برگرفته از مقاله‌ی لباس وزير‌ كار مصدق بر تن نيكسون! نوشته‌ی فریدون مجلسی)



ریچارد نیکسون در دانشگاه تهران (1953) - منبع