The Dawn of L’Avventura

1
و پلک‌هایش چون دهانی پُربار
از تمشک‌های ناچیدنیِ کوری‌اش.

2
و روحی که از پسِ آن
صبح می‌تابد
آن‌سان که از ورای برگی.

3
نگاهم درنگی کرد بر ستارگان؛
کاش یادم نمی‌آمد
که هرگز نمی‌آیی!

4
پرواز می‌دهی کبوتران را در آسمانِ پگاه
با بال‌هایی چون دستمال‌های جنبان
به پاسخِ سلامی.

(راینر ماریا ریلکه / ترجمه: علی عبداللهی)


L'Avventura - director: Michelangelo Antonioni

روزِ پاییزی

پروردگارا، زمانش فرا رسیده است.
تابستانِ درازی را پسِ پشت نهادیم.
بیفکن سایه‌ات را بر ساعاتِ آفتاب
و یَله کُن بادها را
                      بر بیشه‌ها.

بفرمای که آخرین میوه‌ها برسند
بتابان بر ایشان دوباره آفتابِ دو روزِ جنوبی را
و شتابشان دِه به رسیدن
و پی‌ گیر
واپسین شیرینی را
                     در انگورِ پُر بار...

آنکه اکنون خانه‌ای ندارد،
دیگر خانه‌ای نخواهد ساخت.
آنکه اکنون تنهاست،
تنهائیش دیری خواهد پایید،
بیدار خواهد شد، خواهد خواند، و
نامه‌های بلند خواهد نگاشت
در معبرهای پُر درخت،
به هر سو
              پرسه خواهد زد،
هنگامی که برگ‌ها به هر سو روانند.

(راینر ماریا ریلکه)

(ترجمه: علی عبداللهی)



Vasily Fedosenko / Reuters

دهر

مهمترین درسی که ریلکه1 از رودَن آموخت، نگریستن عمیق به اشیاء بود. تندیسگر فرانسوی اعتقاد داشت که باید به سنگ، حقیقت داد، یا مهمتر از آن حقیقتی را که درون سنگ است از آن بیرون کشید. ریلکه می اندیشید که اگر این کار در مجسمه سازی ممکن است، باید در شعر نیز میسر باشد. شعر "چرخ فلک" که ظاهری بسیار ساده دارد، نشان دهنده ی این طرز فکر است. در اینجا تصویر چرخ فلکی ارائه می شود که در یک پارک عمومی در حال چرخش است و درون آن شماری کودکان و نوجوانان نشسته اند. اینان جامه هایی رنگین به تن دارند و چهره هایی شاد:

چرخ فلک می گردد و می چرخد تا پایان بگیرد
می دود و می شتابد و مقصدی ندارد.
رنگ های سرخ، سبز و خاکستری به سرعت می گذرند
و با آن ها چهره ای که هنوز آغاز نشده پایان می یابد.
و گاهی لبخندی، لبخندی به این سوی،
لبخندی سرشار از کامیابی، که چشم را می زند
و در این بازیِ شتابان و کور، ناپدید می شود...

چرخ و فلک نمادی است برای زندگی؛ اما اگر این زندگی در آغاز رنگین و پر جوش و خروش است، سرانجام به نقطه ی کوری منتهی می شود که مفهومی برای آن نمی توان یافت. چرا "کوزه گر دهر" جامی چنین لطیف را "می سازد و باز بر زمین می زندش"؟ چه حکمتی در پس آن آفرینشِ نخستین و این تخریبِ انجامین پنهان است؟


The Thinker - Rodin

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- راینر ماریا ریلکه، شاعری که در پراگ زاده شد و به زبان آلمانی می سرود. (1875-1926)

پی نوشت: نقل از مقدمه ی کتاب دفاع از گرگ ها (نمونه هایی از شعر معاصر آلمان)، انتخاب و ترجمه: تورج رهنما، نشر چشمه