تجربه ی دیدن مرد سوم توی سینما واقعا عالی بود. داستان اینطور شروع می شود که هالی برای دیدن دوستش هری به وین آمده است. زمان فیلم در سال های اولیه بعد از جنگ جهانی دوم می گذرد. هالی بعد از رسیدن به خانه ی هری درمی یابد که هری به تازگی مرده و راهی مراسم خاکسپاری می شود. در آنجا معشوق هری، آنا، را می بیند و به خاطر تناقض گویی اطرافیان، تلاش می کند که پرده از راز مرگ هری بردارد. در این کش و قوس عاشق آنا می شود و درمی یابد که هری زنده است و در کار قاچاق پنی سیلین افتاده...
فیلم علاوه بر داستان جذاب، انسان را با پرسش های بسیاری درباره ی اخلاق، تعهد و ... رو به رو می کند. هنگامی که هالی از هری می پرسد که چه احساسی نسبت به قربانیان خود (که اکثرا کودکان هستند) دارد، هری به او می گوید: (در حالی که از بالای چرخ و فلک عظیم وین به پایین نگاه می کند)
You know, I don't ever feel comfortable on these sort of things. Victims? Don't be
melodramatic. Look down there. Would you feel any pity if one of those dots stopped moving
forever? If I offered you 20,000 pounds for every dot that stopped moving, would you really, old
man, tell me to keep my money? Or would you calculate how many dots you could afford to
spare? Free of income tax, old man. Free of income tax. It's the only way to save money
nowadays.
آری او انسان ها را به صورت نقطه هایی می بیند که در ازای 20000 پوند می توان آنها را از حرکت باز داشت. در پایان این گفتگو هری سیستم دیکتاتوری خاندان بورجیا1 در ایتالیا را که منجر به پیدایش لئوناردو و میکل آنژ شد و پایه های رنسانس را به وجود آورد به سیستم دموکراسی سوئیس که تنها باعث پیدایش ساعت کوکو شد ترجیح می دهد:
Remember what the fellow said. In Italy, for thirty years under the Borgias they had warfare, terror, murder, bloodshed, but they produced Michelangelo, Leonardo da Vinci and the Renaissance. In Switzerland they had brotherly love. They had five hundred years of democracy and peace, and what did that produce? The cuckoo clock. So long. Holly.
در پایان هری توسط هالی کشته می شود، هالی که هنوز دل در در گرو آنا دارد بعد از مراسم تدفین دوم (و این بار واقعی) منتظر آنا می ایستد ولی آنا خیلی بی تفاوت از کنار او عبور می کند(عکس اول) تا یکی از زیباترین پایان های سینمای کلاسیک رقم بخورد.


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- خاندان اشرافی اسپانیایی تبار ایتالیا در سده 14-16 میلادی، از جمله:
سزار بورجیا: پسر نامشروع پاپ الکساندر ششم که به تبهکاری و در عین حال حمایت از هنر و ادبیات شهرت دارد.
لوکرس بورجیا: دختر نامشروع پاپ الکسانرد ششم و خواهر سزار که در زیبایی و به خاطر حمایت از هنرمندان شهرت داشت و بسیاری او را همدست تبهکاریهای برادرش میدانستند.
پیدانلود: تم آشنای فیلم مرد سوم