ملکوت

در همان ساعت شاگردان نزد عیسی آمده، گفتند چه کس در ملکوتِ آسمان بزرگ‌تر است؟* آن‌گاه عیسی طفلی طلب نموده در میان ایشان برپا داشت* و گفت هرآینه به شما می‌گویم تا بازگشت نکنید و مثلِ طفل، کوچک نشوید هرگز داخلِ ملکوتِ آسمان نخواهید شد* پس هر که مثلِ این بچه‌ی کوچک خود را فروتن سازد، همان در ملکوتِ آسمان بزرگ‌تر است* و کسی که چنین طفلی را به اسم من قبول کند مرا پذیرفته است...

(انجیل متی/ باب هجدهم/ آیه 1-5)


 mother's hand - Antanas Sutkus

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی‌دانلود: J.S.Bach - Matthaus Passion (آنچه در ابتدای فیلم کازینو (مارتین اسکورسیزی 1995)، می‌شنویم نیز همین قطعه است.)

To be or not to be

1soliloquy مشهور هملت. شکسپیر در این چند خط چنان آتشی به پا می‌کند که تا قرن‌ها جزء میراث بشری باقی خواهد ماند...

بودن یا نبودن، مسئله این است:

آیا شایسته‌تر آن است که ضربه‌­های روزگار نامساعد را تحمل کنیم یا سلاحِ نبرد به‌دست بگیریم و در مبارزه‌ای مرگبار با دریای مصائب، آن‌ها را از میان برداریم.
مردن، خفتن؛
خفتن و شاید خواب دیدن؛

آه مانع همین جاست. در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خوابِ مرگ، شاید رؤیاهای ناگواری ببینیم. ترس از همین رؤیاهاست که عمر مصیبت بار را، اینقدر طولانی می‌کند. زیرا اگر شخص یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه می­تواند خود را آسوده کند، کیست که در برابر لطمه‌­ها و خفّت‌­های زمانه، ظلمِ ظالم، تفرعنِ متکبر، دردهای عشقِ شکست‌خورده و تحقیرهایی که لایقانِ صبور از دست نالایقان می‌­بینند، تن به تحمل در دهد.

آری تفکر و تعقل، ما همه را ترسو می‌کند، و عزم و اراده هر زمان که با افکار احتیاط آمیز همراه شود، رنگ می‌بازد و صلابت خود را از دست می‌دهد، خیالات بسیار بلند به ملاحظه‌ی همین مراتب، از سیر و جریان طبیعی خود باز می‌مانند و به مرحله عمل نمی­‌رسند.

خاموش.

(هملت - پردهی سوم، صحنهی اول)


I. Smoktunovsky in Hamlet (1964) - director: G. Kozintsev

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- soliloquy کلمه ای لاتین است به معنای "گفتگو با خود". در این مورد شخصیت مورد نظر (در اینجا هملت)، عقاید و احساسات خود را برای خودش (و البته تماشاچیان) بازگو می کند. حال آنکه در monologue دیگر ِشخصیت ها نیز حضور دارند که "گفتگو با خود" نیست بلکه تک گویی معنا می دهد.

A soliloquy (from Latin: "talking by oneself") is a device often used in drama whereby a character speaks to himself or herself, relating his or her thoughts and feelings, thereby also sharing them with the audience. Other characters however are not aware of what is being said. A soliloquy is distinct from a monologue: a monologue is a speech where one character addresses other characters

پی نوشت: این قطعه از روی دوبله ی فارسی فیلم هملت (که بسیار به یاد ماندنی ست) نسخه ی روسی به کارگردانی گریگوری کوزینتسف (1964)، پیاده شده است. 

پی دانلود: موسیقی جاودانه‌ی انیو موریکونه بر روی نسخهی نه‌چندان جاودان (هالیوودی) هملت.

ادامه نوشته

مرد سوم

تجربه ی دیدن مرد سوم توی سینما واقعا عالی بود. داستان اینطور شروع می شود که هالی برای دیدن دوستش هری به وین آمده است. زمان فیلم در سال های اولیه بعد از جنگ جهانی دوم می گذرد. هالی بعد از رسیدن به خانه ی هری درمی یابد که هری  به تازگی مرده و راهی مراسم خاکسپاری می شود. در آنجا معشوق هری، آنا، را می بیند و به خاطر تناقض گویی اطرافیان، تلاش می کند که پرده از راز مرگ هری بردارد. در این کش و قوس عاشق آنا می شود و درمی یابد که هری زنده است و در کار قاچاق پنی سیلین افتاده...

فیلم علاوه بر داستان جذاب، انسان را با پرسش های بسیاری درباره ی اخلاق، تعهد و ... رو به رو می کند. هنگامی که هالی از هری می پرسد که چه احساسی نسبت به قربانیان خود (که اکثرا کودکان هستند) دارد، هری به او می گوید: (در حالی که از بالای چرخ و فلک عظیم وین به پایین نگاه می کند)

You know, I don't ever feel comfortable on these sort of things. Victims?  Don't be
melodramatic.  Look down there.  Would you feel any pity if one of those dots stopped moving
forever?  If I offered you 20,000 pounds for every dot that stopped moving, would you really, old
man, tell me to keep my money?  Or would you calculate how many dots you could afford to
spare?  Free of income tax, old man.  Free of income tax.  It's the only way to save money
nowadays.

آری او انسان ها را به صورت نقطه هایی می بیند که در ازای 20000 پوند می توان آنها را از حرکت باز داشت. در پایان این گفتگو هری سیستم دیکتاتوری خاندان بورجیا1 در ایتالیا را که منجر به پیدایش لئوناردو و میکل آنژ شد و پایه های رنسانس را به وجود آورد به سیستم دموکراسی سوئیس که تنها باعث پیدایش ساعت کوکو شد ترجیح می دهد:

Remember what the fellow said. In Italy, for thirty years under the Borgias they had warfare, terror, murder, bloodshed, but they produced Michelangelo, Leonardo da Vinci and the Renaissance. In Switzerland they had brotherly love. They had five hundred years of democracy and peace, and what did that produce? The cuckoo clock. So long. Holly.

در پایان هری توسط هالی کشته می شود، هالی که هنوز دل در در گرو آنا دارد بعد از مراسم تدفین دوم (و این بار واقعی) منتظر آنا می ایستد ولی آنا خیلی بی تفاوت از کنار او عبور می کند(عکس اول) تا یکی از زیباترین پایان های سینمای کلاسیک رقم بخورد.


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- خاندان اشرافی اسپانیایی تبار ایتالیا در سده 14-16 میلادی، از جمله:

سزار بورجیا: پسر نامشروع پاپ الکساندر ششم که به تبه‌کاری و در عین حال حمایت از هنر و ادبیات شهرت دارد.

لوکرس بورجیا: دختر نامشروع پاپ الکسانرد ششم و خواهر سزار که در زیبایی و به خاطر حمایت از هنرمندان شهرت داشت و بسیاری او را همدست تبه‌کاری‌های برادرش میدانستند.

پیدانلود: تم آشنای فیلم مرد سوم

درخت امید

اینگمار برگمان در زندگی نامه اش فانوس خیال نوشته است: "سینما، اگر از فیلم مستند بگذریم، رویاست. از این رو به چشم من تارکوفسکی بزرگترین است. در اتاق رویاها چه راحت گام بر می دارد... تمام عمرم آرزوی ورود به اتاق هایی را داشتم که او چنان طبیعی در آن ها راه می رود. تنها در مواردی انگشت شمار به آن اتاق ها راه یافتم، اما تمامی تلاش های آگاهانه ی من به شکستی یاس آور پایان یافتند..."

آشنایی کمی با برگمان فقید کافی‌ست که ارزش جملات فوق و جایگاه تارکوفسکی در سینما را دریابیم. نکته‌ی جالب توجه آن که هیچ‌گاه ملاقاتی بین این دو روی نداد حتی در مدتی که تارکوفسکی در سوئد مشغول ساختنِ ایثار بود...

تارکوفسکی پیش از آنکه یک مولف سینمایی باشد، یک ادیب بود. گذشته از تاثیر مستقیم و غیر مستقیم شعرهای پدر، او خود آنچنان در ادبیات کلاسیک روسیه غرق بود که فیلم نامه‌هایش همگی زبانی استوار دارند. تا آنجا که فیلم نامه‌ای بر اساس ابله داستایفسکی نیز نوشت که هیچ گاه به فیلم بدل نشد.

شاعرانگی تارکوفسکی در سینما از کودکی ایوان آغاز و پس از پنج فیلم به ایثار ختم می شود. کودکی ایوان اینگونه آغاز می شود: (پسرک در حال دیدن رویایی در خواب)، نمای بسته از ایوان به همراه درخت، دوربین به آرامی بالا آمده، لحظاتی بعد باز هم درخت و ایوان در فاصله ای دورتر... صحنه ی پایانی ایثار: پسربچه ی لال به خواستِ پدر (که در همین حین به تیمارستان برده می‌شود)، دو سطلِ پُر آب را به نزدیکی تنه‌ی درخت خشکی می‌برد. سپس در زیر درخت دراز کشیده آخرین شعر تارکوفسکی را به زبان می آورد:

"در آغاز کلمه بود"1


Ivan's Childhood - director: Andrei Tarkovsky


Sacrifice - director: Andrei Tarkovsky

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- برگرفته از انجیل یوحنا (باب اول، آیه‌ی اول):
"در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود."

پی‌دانلود: قطعه پایانی ایثار (Bach - Matthaus passion - Erbarme dich, mein Gott)