فعل
چند واژه را روی میز میگذارم
و دیگران را مهمان میکنم
تا هجا به هجا پوست نقرهایشان را بکنند
به دهان برندشان
تا آنجا دوباره بههم آیند
و بار دیگر بر میز افتند.
در گفتگو چنین میکنیم
واژهها را رد و بدل میکنیم
وقتی واژهای را نمییابیم از دیگران میدزدیم
و زمانی که واژهها فراواناند به دیگران تعارفشان میکنیم
چه زیادند واژهها در هر گفتگو.
اما واژهایی هم هستند که روی میز میمانند
شبهنگام که ترکشان میکنیم
بار دیگر سرد میشوند و به نرمهبادی از پنجره
بر زمین پخش میشوند.
روز بعد خدمتکار جارویشان میکند
و در ظرفِ آشغال میریزدشان.
پیش از رفتن نگاهی میاندازم
تا ببینم واژهای بر میز جا مانده
آنها را بهآهستگی در جیب میگذارم
و بعد در کشوی شعر جا میدهمشان
یک روز این واژهها، جای خود را خواهند یافت.
و دیگران را مهمان میکنم
تا هجا به هجا پوست نقرهایشان را بکنند
به دهان برندشان
تا آنجا دوباره بههم آیند
و بار دیگر بر میز افتند.
در گفتگو چنین میکنیم
واژهها را رد و بدل میکنیم
وقتی واژهای را نمییابیم از دیگران میدزدیم
و زمانی که واژهها فراواناند به دیگران تعارفشان میکنیم
چه زیادند واژهها در هر گفتگو.
اما واژهایی هم هستند که روی میز میمانند
شبهنگام که ترکشان میکنیم
بار دیگر سرد میشوند و به نرمهبادی از پنجره
بر زمین پخش میشوند.
روز بعد خدمتکار جارویشان میکند
و در ظرفِ آشغال میریزدشان.
پیش از رفتن نگاهی میاندازم
تا ببینم واژهای بر میز جا مانده
آنها را بهآهستگی در جیب میگذارم
و بعد در کشوی شعر جا میدهمشان
یک روز این واژهها، جای خود را خواهند یافت.
(نونو ژودیس / ترجمه: احمد پوری)
photo: Martine Franck
+ نوشته شده در شنبه چهارم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:23 توسط بابک
|